هر فردی که کاری را به سرانجام رسانده باشد، در مسیر هدفی حرکت کرده است. این روند میتواند برنامهریزی شده یا غیر برنامهریزی شده باشد. افرادی که مایل به کسب بیشترین دستاوردها در زندگی هستند، معمولاً به طور همزمان چندین هدف جذاب و پرهیجان در زندگی شخصی و حرفهای خود دارند.
بسیاری از افراد اهداف و چشم اندازهایی بسیار کلی دارند که مایل به رسیدن به آنها هستند و برخی دیگر اهداف و چشم اندازهای دقیق و با جزئیات دارند، که اهداف کوتاه مدت و بلند مدت را شامل شده و برای ۵ تا ۱۰ سال آینده گامهای روشنی تعریف کردهاند. ساختار و محتوای یک هدف هرچه باشد فرایند کوچینگ کمک میکند تا مسئولیت پذیری و ثابت قدم بودن مراجع از هر آنچه قبلا بوده، افزایش یابد.
فرایند کوچینگ به مراجع کمک میشود تا اهدافی همسو با ارزشهای فردی خود تعریف کند از این رو پیش از تعریف هر هدف، مراجع باید ارزشهای فردی خود را مشخص کند.
نتیجه هدف گذاری بدون توجه به ارزش ها معمولا دو نوع پیامد دارد. فرد بعد از رسیدن به هدف متوجه میشود که با وجود تحقق هدفی که زحمت زیادی برای آن متقبل شده، شادی پایداری که انتظارش را داشته احساس نمی کند یا این که فرد هرگز به هدف مد نظر خود نمی رسد و آن هدف به صورت یک هدف دست نیافتنی در زندگی او باقی می ماند.
عدم تحقق هدف مد نظر، میتواند به اعتماد به نفس افراد لطمه زده و مانع از تحقق سایر اهداف او در آینده گردد. بسیاری از افراد چنین اهدافی را انتخاب می کنند چون باور دارند کار درستی است نمونه رایج این موضوع تصمیم گیری درباره ترک سیگار و یا رفتن به باشگاه ورزشی جهت داشتن سبک زندگی سالم تر است.
درست است که این اهداف تحسین برانگیز هستند و نتیجه آن بهبود سلامت فرد خواهد بود، اما تعریف یک هدف به دلیل این که دیگران از ما انتظار انجام آن را دارند شانس موفقیت آن را کاهش می دهد. حفظ انگیزه و تعهد برای انجام کاری که با ارزش های فردی ما همسو نیست، کار سخت و دشواری خواهد بود. هدفی که با ارزش های ما همسو است و با دیدگاه و باورهای ما سازگاری دارد، شانس موفقیت بیشتری نیز خواهد داشت. این اهداف نه تنها نتایج پایدارتری دارند، حرکت در مسیر رسیدن به آنها و تحقق آنها، احساس شادی و لذت بیشتری نیز به ما هدیه میکنند.