زندگی ما بر اساس باورها و اعتقاداتی که در ذهن داریم، شکل گرفته است. باورها تصویری از نقاط ضعف، نقاط قوت، تواناییها، استعدادها، ارزشمندیها و نحوه ارتباط با محیط اطراف را به ما ارائه میکنند که تاثیر مستقیمی در تصمیمگیریها، اهداف و خواستههای ما دارند.
باورها دو دسته هستند :
باورهایی که سبب ایجاد انگیزه مضاعف می شوند و منجر به موفقیت و پیشرفت در کارها می گردند.
حالتی از ذهن یا باور است که فرد در مورد خودش دارد و این باور به نوعی فرد را محدود می کند. این باورها اغلب اتهامات نادرستی هستند که مراجع در مورد خودش مطرح می کند که می تواند منجر به تعدادی نتایج منفی شود.
باورهای محدودکننده به دو شکل زندگی ما را تحتتاثیر قرار میدهند.
1- قانونهایی را برای تمام جنبههای زندگیمان وضع میکنند. قانونها به این صـورت هسـتند که به مـا میگویند در هر مـوقعیتی بایـد چـه رفـتار و عملکردی از خود نشان دهیم.
بـرای مثـال قانونهای محـدودکننده در بـرقراری ارتبـاط بـا اطـرافیان به ما میگویند هرگز نباید با دیگران رابطه صمیمانهای برقرار کرد.
2-گفتگوهای درونی ما را شکل میدهند. باورهای بازدارنده به ما میگویند که چه گفتگوهای درونی در مورد خودمان باید داشته باشیم. گفتگوهایی از این قبیل تو در انجام هیچ کاری موفق نمیشوی.
اگر به این قانونها و گفتگوهای درونی بها بدهیم و سعی در تغییرشان نداشته باشیم، در مدت زمان کوتاهی توان خوب زندگی کردن و رسیدن به اهداف را از ما دریغ میکنند.
باورهای محدودکننده نقش پررنگی در زمینه ی نگرش افراد نسبت به زندگی و رویدادهای آن و همچنین نحوه ی رفتار آنها دارند. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از این باورها در دوران کودکی شکل می گیرند. روند کوچینگ می تواند کمک کند تا مراجع این باورهای خود را کشف کرده و در صورت نیاز آنها را تغییر دهد.
اینها باورهایی هستند که مانع از این می شوند تا فرد مسایل زندگی را آن طور که هست، ببیند و یک زندگی عادی داشته باشد یک زندگی که بر اساس ارزشها و باورهای حقیقی او بنا شده باشد.
داستان هر مراجع منحصر به فرد است. با وجود آن که اغلب افراد به دنبال رسیدن به هدفی مشترک که همان زندگی بهتر است می باشند؛ یک زندگی که در آن بتوانند ارزش های فردی خود را تجربه کنند و بر اساس اولویت های ارزشمند مطلوب خود آنها باشد. ممکن است مراجع به دلیل همین باورهای محدودکننده از رسیدن به زندگی حقیقی مد نظر خود و یا ایجاد تغییرات محروم شده باشد.
باورهای محدودکننده باورهای بنیادینی هستند که دارای ریشه های عمیـقی در این زمینـه می باشنـد. این بـاورها معـمولا در سـنین پاییـن شکل می گیرند و در ضمیر ناخودآگاه افراد پنهان می شوند. باورهای محدودکننده را به طور کلی می توان در سه گروه تقسیم بندی کرد.
1. باورهایی در مورد دستاوردها
2. باورهایی در مورد پذیرش حقایق زندگی
3. باورهایی در مورد داشتن کنترل امور زندگی
فرایند کوچیـنگ مـی تواند به مراجع خود کمک کند تا به خودآگاهی بیشتری رسیده، ارزش های فردی خود را به طور شفاف درک کند و با باورهای خود آشنا شود. کوچینگ کمک می کند تا مراجع بداند که در زندگی شخصی او چه مسایلی اهمیت بیشتری دارند، کوچینگ می تواند به مراجع خود کمک کند تا درک بهتری از احساسات و رفتارهایی داشته باشد که مانع از پیشرفت او شده اند.
ممکن است روند کشف باورهای محدودکننده برای مراجع سخت و یا حتی آزاردهنده باشد، این موضوع برای کوچ دارای اهمیت است تا بتواند فضایی امن ایجاد کند که به دور از قضاوت باشد تا بتواند بر اساس دستور کار و نیازهای مراجع، جلسه را پیش ببرد همچنین این موضوع باید مد نظر قرار داده شود که روبرو شدن مراجع با باورهای پنهان خود به این معنی نیست که به طور خودکار شروع به تجربه زندگی مطلوب خود خواهد کرد. این موضوع کاملا بستگی به مراجع دارد که چگونه با آگاهی های جدیدی که کسب کرده است برخورد کرده و چگونه از آنها استفاده کند.
باورها منفی یا مثبت نیستند باورهای پنهان نه منفی هستند و نه مثبت. یکی از اولین کارهایی که در زمینه ارایه ی خدمات کوچینگ به یک مراجع انجـام می دهـیم این اسـت که به او کمک می کنیم تا بـاورهای خود را با برچسب های مثبت و منفی علامت گذاری نکند.
باورها فقط وجود دارند. حقیقت ماجرا این است که باورهای پنهان در واقع تعهدات خودکاری هستند که ما خود را متعهد به پذیرش و انجام آنها می دانیم. این باورها در چهارچوب آگاهی ما قرار ندارند و در زمیـنه تصمیـم گیری های ما نقش پررنگی ایفا می کنند.
شناسایی باورها و تغییر الگوی باورهای منفی کمک خواهد کرد تا بتوانیم به رضایت و ثبات در زندگی دست پیدا کنیم و در ضمن عادت های سالمی را در خود نهادینه کنیم که تا پایان عمر باقی بماند. یک کوچ حرفه ای در شناسایی و تغییر باورهای منفی روشی بسیار کاربردی و اقدام محور در پیش می گیرد.
یکی از متدهای شناخت باورهای محدود کننده و درمان آن، استفاده از روش درمان شناختی-رفتاری است. در رابطه با این روش، منابع معتبری وجود دارد که مطالعه و درک آن بسیار توصیه می شود.
باورهای محدودکننده اجازه استفاده از ظرفیت کامل ذهن و روان را به ما نمیدهند و تمرکزمان را میگیرند.
بسیاری از مواقع فردی که مشکل دارد یا بر سر دوراهی انتخاب مانده و نمی تواند تصمیم درستی بگیرد یا به هدف تعیین شده آگاه است ولیکن همچنان از حل مسئله ناتوان است، در چنین مواقعی معمولا موانع درونی فرد مانعی بر حل مشکل است. هر چقدر مراجع موانع درونی خود را بشناسد و از آن آگاه شود بهتر و سریع تر می تواند مشکل را حل کرده و به هدف خود برسد.
خودشناسی کمک می کند که اعتماد به نفس فرد بالا رود. اعتماد به نفس از آگـاهی فـرد نسبت به توانایی هایش می آید. وقتی فرد این تصور را دارد که مطلب ارزشمندی در درون خود برای بیان آن به دیگران دارد در درون خود احساس اعتماد به نفس می کند. اغلب مواقع مراجع ابراز می دارد که نمی دانم یا نمی توانم و کوچ به او کمک می کند با شناخت خود، اعتماد به نفسش بالا رفته و برای حل مشکلاتش تمایل پیدا کند.
این فرایند به او در حل مشکلاتش کمک می کند، انگیزه او افزایش یافته و انرژی برای اقدام و برنامه ریزی پیدا می کند. در فرایند خودشناسی مراجع نسبت به نکات مثبت در درون خود آگاه می شود. استعداد، مهارت، توانایی ها، نقاط قوت، اولویت ها، اهداف فردی، تجربیات مثبت، تیپ شخصیتی، مدل فکری، رسالت زندگی شایستگی ها، علاقه مندی ها، نقاط قابل بهبود، معنای زندگی فردی، ارزش ها و باورها همگی از مباحث خودشناسی مراجع است.
مهارت تحلیل و بررسی، مهارت حل مسئله، مهارت حل تعارض، مهارت ارتباط موثر، مهارت تفکر منطقی، مهارت مدیریت بر خود، مهارت تحلیل رفتار متقابل، مهارت مدیریت استرس، مهارت مدیریت بحران، مهارت مدیریت هیجان، مهارت ترغیب و تشویق و مهارت ذهن آگاهی از مهم ترین مهارت هایی است که باعث افزایش عملکرد حرفه ای کوچ می شود.